عشق تنهــــــا....!

فراموش شده

 

 تا حالا به بالشتت دقت کردی؟!

وقتی ناراحتی :

روش گریه می کنی!

وقتی خسته ای:

پیشش تکیه می کنی!

وقتی شادی :

بغلش میکنی!

وقتی عصبانی هستی:

بهش مشت می زنی!

پس رفیــــق

یعنی ...

بالشت

ورود به چت لاله
نوشته شده در سه شنبه 7 آذر 1398برچسب:,ساعت 1:37 توسط فرشاد| |

 قَبـــول دارم کـــهنه شـــده ام !!


آنـــقدر کــهنه ...

کــه مي شــوَد ....


رويِ گَرد و خـــاک تَنـــَم يــادگــاري نــوشت !


خيالي نيست تو هم بنويس و برو...

ورود به چت لاله
نوشته شده در پنج شنبه 25 آبان 1398برچسب:,ساعت 12:59 توسط فرشاد| |

 

ورود به چت لاله
نوشته شده در پنج شنبه 25 آبان 1398برچسب:,ساعت 12:54 توسط فرشاد| |

 از در درآمدی و  من از خود به در شدم

 

                                                   گویی از این جهان به جهان دگر شدم

پایان یک رنج

یک زجر

آتش دردی  یک ساله که به قدر قرنی سینه ام را سوزاند

چه قدر این پاییز و اتفاقات خوبش را دوست دارم

*************

شوری به جان و غم ز دل و خون به دیده شد                  آری گلم نقاب خود افکند و دیده شد

بر کوچه های خسته شب آشنای صبح                       خورشید گشت و سایه ماتم پریده شد

آب حیات و خضر و توسل به بندگی                             بر شبنمی که از لب لعلش چکیده شد

چون ماجرای خلقت ادم فسانه است                                 قلب فلک به موهبت او تپیده شد

احساس می کنم که چو مهرش به دل نشست              بر خاک پست روح خدایی دمیده شد

او چون فرشته ای که جهان جاودان از اوست                هر چند زهر تلخ عتابش چشیده شد  

ای آفتاب و شمع شب دردهای من                             وی آنکه خاطرت به سرشتم تنیده شد

منگر هلال من که بلند سرو بوده ام                                      پشتم ز نامرادی دنیا خمیده شد

بفروخت اشک چشم تو "شاهد" غمین مباش             یوسف هم از بهای سیاهی خریده شد

     

ورود به چت لاله
نوشته شده در سه شنبه 23 آبان 1398برچسب:,ساعت 22:38 توسط فرشاد| |

بزن مطرب که امشب دلبرم مستانه میرقصد / بت افسونگرم لب بر لبه پیمانه میرقصد

بده ساقی شراب آتشین مست و خرابم کن / که امشب دلبرم در مجلس بیگانه میرقصد

ورود به چت لاله
نوشته شده در چهار شنبه 22 آبان 1398برچسب:,ساعت 11:55 توسط فرشاد| |

 اشکی که بی دلیل بیاید ، اشک دلتنگی نیست ،
اشک بی کسی ست . . .

ورود به چت لاله
نوشته شده در سه شنبه 23 آبان 1391برچسب:,ساعت 22:33 توسط فرشاد| |

 وقتی كه شب، خطوط تو را رسم می كند



دستان تب، قنوت تو را رسم میكند



 



بیت الحرام، با سپهی تشنه می رسد



جایی كه حر، شروط تو را رسم می كند



 



ام البنین دیده ی من ضجه می زند



با گریه اش، سكوت تو را رسم می كند



 



چشم فلك كه دیده به خود رنگ هرزگی



تقدیر قوم لوط تو را رسم میكند



 



تفسیر شرم، می چكد از اقتدار عشق



وقتی زمین؛ سقوط تو را رسم میكند



 



هفت آسمان؛ به مرقد تو سجده میكنند



گودال؛ حی لایموت تو را رسم میكند



 



ای دل برو كه محرم این پرده نیستی



این مدعی، هبوط تو را رسم میكند

 

ورود به چت لاله
نوشته شده در سه شنبه 23 آبان 1391برچسب:,ساعت 21:57 توسط فرشاد| |

  اینم که دم از عاشقی زد دشنه ی 
خیانتش رگم رو زد 
اون رگه عشقمو زد 
همون رگه احساس من 
رگی که با اون زده ام 
اونم با این خیانتش 
عمرمو زد 
زد که منم 
زانوم شکست 
پهلوبم شکست 
.
.
.

غصه ی دروغ یاورم عشقم را شکست 
توانم را شکست








حالا دیگه فقط سکوت می خوام 

ورود به چت لاله
نوشته شده در سه شنبه 23 آبان 1391برچسب:,ساعت 21:38 توسط فرشاد| |

 همه ی رنگا خوبن بجز دو رنگی

ورود به چت لاله
نوشته شده در سه شنبه 23 آبان 1391برچسب:,ساعت 21:37 توسط فرشاد| |

 

 

 

اولین روز بارانی را به خاطر داری؟

غافلگیر شدیم چتر نداشتیم خندیدیم دویدیم

 وبه شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم

دومین روز بارانی چطور؟

پیش بینی اش را کرده بودی چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم

 سعی می کردی من خیس نشوم

و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود

و سومین روز چطور؟

گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری

 چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی

و شانه راست من کاملا خیس شد.

 وچند روز پیش را چطور؟

به خاطر داری؟

که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم

 برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود

دو قدم از هم دورتر راه برویم

فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو...


ورود به چت لاله
نوشته شده در سه شنبه 23 آبان 1391برچسب:,ساعت 21:36 توسط فرشاد| |


Power By: LoxBlog.Com